- نشان دادن
- بروز
معنی نشان دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- نشان دادن
- چیزی یا کسی را به کس دیگر نمایاندن
- نشان دادن
- ابراز کردن، ارائه کردن، اظهار کردن
- نشان دادن ((~. دَ))
- سراغ دادن، نمایاندن
- نشان دادن
- Demonstrate, Indicate, Show
- نشان دادن
- demonstrar, indicar, mostrar
- نشان دادن
- demostrar, indicar, mostrar
- نشان دادن
- demonstrować, wskazywać, pokazywać
- نشان دادن
- демонстрировать , указывать , показывать
- نشان دادن
- демонструвати , вказувати , показувати
- نشان دادن
- demonstreren, aanduiden, tonen
- نشان دادن
- demonstrieren, anzeigen, zeigen
- نشان دادن
- démontrer, indiquer, montrer
- نشان دادن
- dimostrare, indicare, mostrare
- نشان دادن
- प्रदर्शित करना , संकेत करना , दिखाना
- نشان دادن
- প্রদর্শন করা , নির্দেশ করা , দেখানো
- نشان دادن
- menunjukkan
- نشان دادن
- göstermek
- نشان دادن
- 보여주다 , 나타내다
- نشان دادن
- kuonyesha
- نشان دادن
- 演示 , 指示 , 展示
- نشان دادن
- 示す , 見せる
- نشان دادن
- להדגים , להראות
- نشان دادن
- แสดง , ชี้ , แสดง
- نشان دادن
- بيّن , أشار , أظهر
- نشان دادن
- ظاہر کرنا , نشان دینا , دکھانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخشیدن نان عطاکردن نان، روزی رساندن رزق دادن: اوراببهانه نان دادن درخانه کشتندزن بترسید وبگریخت
وعده دادن
زنهاردهی زنهار دادن کسی را در کنف حمایت خود گرفتن
حرکت دادن جنبیدن، حرکت دادن جنبیدن
کنایه از قول دادن، وعده دادن، عهد و پیمان بستن برای مثال شما را زبان داد باید همان / که بر ما نباشد کسی بدگمان (فردوسی - ۸/۹۸)
رها کردن تیر از کمان، در بازی نرد باقی گذاشتن مهره تک در خانۀ نرد
کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن، فرصت دادن، زمان دادن
بر گماشتن، اسپ دواندن، تاختن دوانیدن اسب و جز آن، حمله کردن
رها کردن تیر از کمان، (نرد) یک مهره در خانه گذاشتن